این تویی که اغیار را ازدل های دوستانت زدودی تا آن که جز تو را دوست نداشتند ...آن که تو را از دست داد، چه به دست آورد ؟ و آن که تو را یافت، چه از دست داد ؟ آن که جز تو را به عنوان عوض پذیرفت، زیان کرد . [امام حسین علیه السلام ـ در دعایش ـ]
عمومی
 
 RSS |خانه |ارتباط با من| درباره من|پارسی بلاگ
»» اشعاردر وصف امام زمان (عج)

گل تقدیم شماسلامتی امام زمان (عج) صلوات

 

 


 دل که آشفته روی تو نباشد دل نیست آنکه دیوانه خال تو نشد عاقل نیست
 ستی عاشق دل باخته از باده توست بجز این مستقیم از عمر و مگر حاصل نبست
 شق روی تو در این بادیه افکند مرا چه توان کرد که این بادیه را ساحل نیست
بگذر از خویش اگر عاشق دلباخته ایی که میان تو و او جز تو کسی حائل نیست





 را ز کوی عاشقان دگر گذر نمی کنی * چه شد که هر چه خوانمت به من نظر نمی کنی
 گر مرا ز درگهت خدا نکرده رانده ای * دگر برای خدمتت مرا خبر نمی کنی
 دا گواه من بود که قهر تو کشد مرا * ز قهر با غلام خود چرا حذر نمی کنی
 شسته ام به راه تو به عشق یک نگاه تو * ز پیش چشم خسته ام چرا گذر نمی کنی
تو ای همای رحمت ای جهان به زیر سایه ات * چرا نظر به مرغکی شکسته پر نمی کنی؟
نگر به خیل سائلان به سامرا و جمکران * ز باب خانه ات چرا سری به در نمی کنی ؟


لب تشنه اگر آب نبیند سخت است
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است
ما نوکر و ارباب تویی مهدی جان
نوکر رخ ارباب نبیند سخت است

ای طبیبا به سر بستر بیمار بیا بهر دلداری دلسوخته زار بیا
تو که دل را به نگاهی بربودی ز کفم بپرستاری بیمار دل افکار بیا
آتش هجر تو سوزانده همه هستی من به تسلای دل و جان شرربار بیا
اشک هجر است که از دیده من میبارد بهر غمخواری این چشم گهر بار بیا
دل من خون شد و از دیده برون میریزد به تماشای دل و دیده خون بار بیا
یوسف فاطمه (ع) بین منتظران منتظرند پرده بردار ز رخ بر سر بازار بیا


 ه خوشست من بمیرم به ره ولای مهدی * سر و جان بها ندارد که کنم فدای مهدی
 مه نقد هستی خود بدهم به صاحب جان * که یکی دقیقه بینم رخ دلگشای مهدی
 ه هوای کعبه دارم نه صفا و مروه خواهم * که ندارد این مکانها به خدا صفای مهدی
 ه کنم چه چاره سازم که دل رمیده من نکند هوای دیگر به جز از هوای مهدی
من دلشکسته هر دم به امید درنشستم که مگر عیان ببینم رخ دلشگای مهدی



تشنگانت به لب ای چشمه حیوان مرده اند تشنه تر آنکه تو نزدیک دهانش باشی


 ی وصل تو غایه المراد دل ما وی ذکر تو زیب و زیور محفل ما
اندر دل ما لشکر غم منزل کرد زان روز که دور گشتی از منزل ما



از خون دل نوشتم نزدیک دوست نامه
انی رایت دهرا من هجرک القیامه
دارم من از فراقش در دیده صد علامت
لیست دموع عینی هذا لنا العلامه
 هر چند کازمودم از وی نبود سودم
من جرب المجرب حلت به الندامه
پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
فی بعدها عذاب فی قربها السلامه
گفتم ملامت آید گر گرد دوست گردم
و الله ما راینا حبا بلا ملامه
حافظ چو طالب آمد جامی به جان شیرین
حتی یذوق منه کاسا من الکرامه



من نه آنم که ز جور تو بنالم حاشا
بنده معتقد و چاکر دولتخواهم

بسته ام در خم گیسوی تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم

ذره خاکم و در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم

پیر میخانه سحر جام جهان بینم داد
و اندر آن آینه از حسن تو کرد آگاهم



السلام علیک یا ابا صالح المهدی ادرکنی
در غم هجر تو در سوز و گدازیم تا به کی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم
دلم را جز تو کس دلبر نباشد به جز شور توام در سر نباشد
دل فایز تو عمداً می کنی تنگ که تا جای کس دیگر نباشد


شعر امام زمان (عج)
 گر چه پیمان را شکستم بر سر پیمانه ام
  با همه بد عهدی ام آن عاشق دیوا نه ام
 
 گر به ظاهر دورم از در گاه تو ای نازنین
 باز هم مشتاق روی دلکش جانا نه ام
 
  از در میخانه ات ای شاهد خوبان مران
 با همه عصیان همان دردی کش میخانه ام
 
 پرده بردار از رخ زیبا که مشتاق تو ام
 آن رخ زیبا ندیده ،واله ودیوانه ام
 
 پادشاه جودی و ما بنده در گاه تو
 منتظر بر درگهت ،زان بخشش شاهانه ام
 
  در میان بحر هجران غوطه ور گشتم ولی
  باز هم در جستجوی گوهر دردانه ام
 
 همچون من هرگز نباشد بر درت پیمان شکن
  لیک با الطاف غیر از تو، شها! بیگانه ام
 
  چون که لطف توست تنها ضامن رسوایی ام
  ور نه آن گردم که افشان در دل ویرانه ام
 
 انتظارت بیش از حد شد ،تحمل تا به کی؟
  آفتا با! بهر دیدار رخت پروانه ام
 
 واله و«شیدا » ومستم لیک ،محتاج توام
 یک نظر بر من نما، ای عارف فرزانه ام!



«گر نیایی فقیر می میرم»

مثل دنیا حقیر می میرم

چون کبوتر که در قفس حبس است

تک و تنها اسیر می میرم

ای شکوه ترنم باران

در فراقت کویر می میرم

توی شهر دلم زمین لرزه است

زیر آوار پیر می میرم

بی تو زجرآور است جان کندن!

وای بر من؛ چه دیر می میرم!

تو بیا، می خورم قسم به خدا

چون بگویی بمیر، می میرم

«مهدیا» ای تمام هستی من

گر نیایی فقیر می میرم



نوشته های دیگران ()
نویسنده متن فوق: » حسین اصغری ( پنج شنبه 88/2/24 :: ساعت 10:40 صبح )
»» لیست کل یادداشت های این وبلاگ

اشعاردر وصف امام زمان (عج)
خواص آیت الکرسی
مطالبی در مورد قیامت
یک قصه
دو بیتی،شعر
[عناوین آرشیوشده]

>> بازدید امروز: 2
>> بازدید دیروز: 1
>> مجموع بازدیدها: 3878
» درباره من

عمومی
حسین اصغری
اینجانب حسین اصغری دانشجوی رشته ی مکانیک خودرو در شهر رستم آباد رودبار در استان گیلان هستم

» پیوندهای روزانه

عمومی [12]
[آرشیو(1)]

» آرشیو مطالب
خرداد 1386

» لوگوی وبلاگ


» لینک دوستان

» صفحات اختصاصی

» وضعیت من در یاهو
یــــاهـو
» طراح قالب